دیگران احمق نیستند
عتیقهفروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده
وارد شد. دید كاسهای نفیس و قدیمی دارد كه در گوشهای افتاده و گربه در آن آب
میخورد. دید اگر قیمت كاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن
مینهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت
گفت: چند میخری؟ گفت: یك درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقهفروش داد و گفت:
خیرش را ببینی. عتیقهفروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه
ممكن است در راه تشنهاش شود بهتر است كاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان
من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروختهام. كاسه فروشی نیست.
سه شنبه 25 مرداد 1390 - 12:18:17 PM